عشقن استــقلال

وبلاگی برای عاشقان استقلال

عشقن استــقلال

وبلاگی برای عاشقان استقلال

گفتگو با قطبی

# به عنوان اولین پرسش از افشین قطبی می‌پرسیم که کجا و در چه زمانی به دنیا آمد و چرا از ایران خارج شد و او با آن لهجه شیرینش برای مان می‌گوید: «در بهمن سال 1343 به دنیا آمدم. راستش را بخواهید از خاطرم رفته که در چه محلی به دنیا آمدم، نام مدرسه‌ام هم یادم نیست. 13 ساله بودم، در سال 1356، یک سال پیش از انقلاب به همراه پدرم به کالیفرنیا رفتم. او زندگی جدیدی را در آمریکا آغاز و همسر جدیدی اختیار کرده بود و همین امر باعث شد من هم با او به کالیفرنیا بروم. در یک شهر کوچک در حوالی لس‌آنجلس زندگی‌ام را آغاز کردم.» و پس از آن بر افشین قطبی چه گذشت؟ «اولین ماه‌های حضور در آن جا برایم سخت بود. زبان انگلیسی بلد نبودم اما توانستم در عرض سه ماه زبان انگلیسی را یاد بگیرم، ضمن این‌که هر روز صبح فوتبال هم بازی می‌کردم. فوتبال تو قلب و خونم بود، در ایران هم بازی با بچه‌محل‌ها یادم نمی‌رود، هر روز فوتبال بازی می‌کردیم و علاقه شدیدی به توپ و تور داشتم. در همان اوان در
مدرسه «جونیورهایس‌هود» تحصیل می‌کردم و توانستم تیم فوتبالی در آن مدرسه تشکیل بدهم. ملیت‌های مختلفی در آن مدرسه تحصیل می‌کردند و به همین خاطر اعضای تیم فوتبال این مدرسه هم از کشورهای مختلف بودند. چیزی که یادم می‌آید این‌که در آن جا با فردی آشنا شدم که پدرش ایرانی و مادرش مصری بود. او معلم مدرسه ما بود و یک مدرسه فوتبال هم داشت. یک روز که در حال فوتبال بازی کردن بودم، او را دیدم و آن آشنایی باعث شد روابط‌مان بیشتر از گذشته شود، او مثل یک برادر بزرگ تر برای من شد و مرا در مدرسه فوتبالش ثبت‌نام کرد و من زیرنظر او آموزش دیدم. از همان روزهای اول که به این شکل فوتبال را ادامه دادم، دلم می‌خواست علم فوتبال را یاد بگیرم. دلم می‌خواست بیشتر به جای این‌که فوتبال بازی کنم، فوتبال آموزش بدهم. ضمن این‌که مدرسه معروفی هم داشتیم. در این مدرسه «جان ویت» بازی می‌کرد، در ضمن بگویم که از اواسط دهه هفتاد میلادی آمریکایی‌ها به فوتبال روی‌ آوردند و به سرمایه‌گذاری پرداختند. همان سال‌ها بود که تیم ثروتمند کاسموس آمریکا، بازیکنانی چون پله، بکن‌باوئر و یوهان کرایف را به استخدام خود درآورده بود. در مدرسه فوتبال ما هم بازیکنان خوبی (نوجوانان) از کشورهای مکزیک، ایران، مصر، ژاپن، چین و آفریقا حضور داشتند. به همین خاطر تیم فوتبال مدرسه ما بین‌المللی شد و در مسابقات بین مدارس هم به مقام اول در کالیفرنیا رسید. من آن زمان مربی‌شان بودم. این روند ادامه داشت تا این‌که 17 ساله شدم.»

حضور در دانشگاه
«در 17 سالگی به دانشگاه معروف «یو.سی.ال» رفتم که دانشگاه معتبری است و به نوعی معروف‌ترین دانشگاه کشور آمریکاست و آن سال (1981) سی هزار دانشجو داشت. به آن جا که رفتم، خیلی سریع به عضویت تیم دانشگاه آن جا درآمدم و تنها ایرانی تیم فوتبال آن جا بودم. کوچک‌اندام بودم برعکس دیگر بازیکنان که از اندام‌ تنومندی برخوردار بودند. مربی آلمانی داشتیم که نامش «زیگ ایشلید» بود و بعدها مربی تیم جوانان آمریکا شد و همچنین پنج سال رهبری تیم گالکسی لس‌آنجلس را برعهده گرفت. او فوتبال را خیلی خوب می‌شناخت و من الفبای حرفه‌ای فوتبال را از او آموختم...»
و نقش خانواده؛ آیا مخالف بودند یا موافق؟ «پدر و مادرخوانده‌ام به تشویق من پرداختند، به خصوص مادرخوانده‌ام که برایم خیلی زحمت کشید و در شکل‌گیری شخصیت اجتماعی‌ام خیلی به من کمک کرد. او در ایران دندانپزشک بود.»
و شغل پدر را نگفتید؟ « پدرم در ایران معلم بود. آنها مثل من در ابتدای حضور در آمریکا مشکلاتی داشتند و از طرفی باید حواس شان به من هم می‌بود چرا که سنین 13 تا 18 سالگی برای شکل‌گیری شخصیت یک فرد خیلی مهم است و آموزش باید درست باشد. از طرفی پول زیادی هم نداشتند که امکانات زیادی در اختیارم بگذارند اما تمام تلاش شان را کردند که من به شکل حرفه‌ای فوتبال را ادامه بدهم.»
به طور حتم تلاش زیادی کردی. همین‌طور است؟ «از کودکی و بعد هم نوجوانی سعی‌ام همیشه این بود که روی پای خودم بایستم. از همان روزهای ابتدایی حضور در آمریکا، با این‌که در دبیرستان تحصیل می‌کردم و فوتبال هم بازی می‌کردم، دلم نمی‌خواست پدرم را اذیت کنم و او بیش از حد برایم خرج کند. درک می‌کردم که زندگی در غربت سخت است و من هم باید به عنوان یک عضو از خانواده، خرج خودم را دربیاورم. شاید باورتان نشود، مدتی روزنامه‌فروشی می‌کردم، مدتی هم در خانه مردم باغبانی می‌کردم تا درآمد کمی برای خودم داشته باشم و حداقل خرج خودم را دربیاورم. این چیزها را برای شما بازگو کردم که بگویم زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم. از بچگی برای من همه چیز مهیا نبود. از همان دوران سعی کردم خودم شخصیتم را بسازم. از همان زمان سعی‌ام بر این بود که قدر داشته‌هایم را بدانم. شاید اگر به آسانی به همه‌چیز می‌رسیدم، حالا قدر آن را نمی‌دانستم. من به آسانی به همه‌چیز نرسیدم. آنهایی که به آسانی به چیزی می‌رسند، تنبل بار می‌آیند اما من از کودکی، آدم تنبلی نبودم. تمام سعی‌ام این بود که کار و تلاش کنم و چیزهای جدید یاد بگیرم. در تمام عمرم دوست داشتم پرکار باشم.»

تجربیات خوب از دانشگاه
«از دوران دانشجویی‌ام تجربیات خوبی دارم. تیم فوتبال دانشگاه «یو.سی.ال» به تمام آمریکا سفر و بازی برگزار می‌کرد و من هم با این تیم همراه بودم. مدتی که از حضور من در این تیم گذشت، تصمیم گرفتم در یک مدرسه ورزش، مربیگری فوتبال کنم. از شاگردان هفت، هشت ساله تا سیزده، چهارده ساله داشتم. آنها مرا خیلی دوست داشتند چرا که فوتبال را با هیجان ادامه می‌دادم و به کار مربیگری علاقه وافری داشتم.»
برای‌مان نگفتید دقیقا چه زمانی وارد دانشگاه و سپس فارغ‌التحصیل شدید، همچنین رشته تحصیلی‌تان چه بود؟ «سال 1981 وارد دانشگاه شدم و سال 1986 در رشته مهندسی برق الکترونیک فارغ‌التحصیل شدم. این رشته در دانشگاه
«یو.سی.ال» از اعتبار بالایی برخوردار است. همکلاسی‌های من برای این‌که دروس خود را پاس کنند، روزی هجده تا بیست ساعت درس می‌خواندند چرا که رشته بسیار مشکلی است اما من از آن‌جا که کارهای متفرقه زیادی می‌کردم، ساعات زیادی درس نمی‌خواندم اما سعی می‌کردم درست یاد بگیرم.»
دوستان ایرانی هم داشتید؟ «نه، وقتی که وارد محیط دانشگاه شدم، دوستان ایرانی نداشتم. شاید به همین خاطر لهجه فارسی‌ام کمی تغییر پیدا کرد.»

چه زمانی از پدر و مادر جدا شدید؟ «از همان هفده سالگی، زمانی که وارد دانشگاه شدم. ابتدا در خوابگاه زندگی کردم، دو سال بعد به همراه یکی از دوستانم یک آپارتمان اجاره کردم. بعد از فارغ‌التحصیلی، رشته تحصیلی‌ام را در محیط کاری ادامه ندادم و تصمیم گرفتم به سراغ آرزوهای دوران کودکی‌ام بروم؛ یعنی زمانی که 24 ساله بودم. در سال 1988 تصمیم گرفتم مدرسه فوتبالم را تاسیس کنم. البته بگویم که پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه تا تاسیس مدرسه فوتبالم، طی دو سال از فدراسیون فوتبال آمریکا مدرک مربیگری‌ام را دریافت کردم و درس‌های آن را فرا گرفتم.»
از قطبی می‌پرسیم که هدف‌تان از تاسیس مدرسه فوتبال، تنها کسب درآمد بود که می‌گوید: «نه، هدفم این بود که جوان‌ها را آموزش دهم تا فوتبال بین‌المللی بازی کنم. البته پس از مدتی شاگردانم خیلی زیاد شدند؛ از شش ساله تا نوزده ساله به طور متوسط روزی 160 شاگرد داشتم. پس از مدتی تصمیم گرفتم چند مربی دیگر به مدرسه فوتبالم بیاورم. چند مربی ایتالیایی، هلندی و... این تلاش باعث شد موقعیت خوبی نصیب مدرسه فوتبال من شود و در درازمدت به جز علم فوتبال، با مسائل مدیریتی فوتبال هم آشنا شدم چرا که مدرسه‌ای را اداره می‌کردم که سالی هزار شاگرد داشت. طی این سال‌ها وقتی مدرسه من در لس‌آنجلس به محبوبیت رسید، پای مربیان بزرگ دیگری را به آن‌جا باز کردم؛ مربیانی چون «کوادیانز» که از آژاکس آمستردام هلند او را آوردم و همچنین «بورا میلوتینوویچ» مربی معروف یوگسلاو که سابقه پنج حضور در جام‌جهانی دارد (1986 با مکزیک، 1990 با کاستاریکا، 1994 با آمریکا، 1998 با نیجریه و 2002 با چین). آنها بعدها از دوستان خوب من شدند و کمک‌های بزرگ و تجارب فراوانی از آنها کسب کردم.»
از بورا خاطره‌ای هم دارید؟ «او به من می‌گفت: از تو خوشم می‌آید که در سرزمین آمریکا این‌قدر عشق فوتبالی...» چرا؟ «چون تا پیش از جام‌جهانی 1994 آمریکا، مردم با فوتبال بیگانه بودند. عشق فوتبال در آمریکا زیاد دیده نمی‌شد اما مدرسه من و دوستانم باعث شد در کالیفرنیای آمریکا فوتبال بین‌المللی ارائه بدهیم و افراد زیادی را به سوی فوتبال بکشانیم. شاید باورش مشکل باشد اما تا اوایل دهه نود خیلی از آمریکایی‌ها هیچ علاقه‌ای به فوتبال نشان نمی‌دادند و از آن زمان بود که شاهد بودیم تیم‌ملی آمریکا از سال 1990 در پنج دوره متوالی راهی جام‌جهانی شد. بورا می‌گفت: تو با مدرسه‌ات، در بین اهالی کالیفرنیا انگیزه ایجاد کردی.»
و مدیریت این مدرسه با خودتان بود؟ «بله، به جز آموزش فوتبال، مدیریت آن هم برعهده خودم بود. زحمات زیادی برای آن‌جا کشیدم، حتی گاهی اوقات پشت تراکتور چمن‌زنی می‌نشستم و چمن‌ها را کوتاه می‌کردم. برایم مهم نبود که چه کاری می‌کنم، تنها هدفم این بود که مدرسه‌ام به نام افشین قطبی که بعدها به نام S.S.G.A تغییرنام یافت، هدفمند شود و بازیکن بین‌المللی تحویل دنیای فوتبال دهد.»

از تمام دنیا شاگرد داشتم

از قطبی می‌پرسیم که شاگردان شما همه آمریکایی بودند که می‌گوید: «نه، البته شاید ملیت‌شان آمریکایی بود اما بد نیست بدانید در آمریکا نژادهای مختلفی زندگی می‌کنند؛ اسپانیایی، ایتالیایی، انگلیسی، فرانسوی، چینی، ژاپنی، مکزیکی و آفریقایی که بیشترشان مهاجر هستند اما پس از این‌که مدرسه‌ام به اعتبار قابل‌توجهی دست یافت، اشخاصی که در ‌نقاط گوناگون، کارشان کشف بازیکن بود، برایم از برزیل، آفریقا، مکزیک، آذربایجان و دیگر نقاط دنیا بازیکنانی تا سن 16 سالگی می‌فرستادند و من هم به آموزش آنان می‌پرداختم. از طرفی طی این سال‌ها روابط زیادی با مدرسه‌های فوتبال و باشگاه‌های بزرگ برقرار کرده بودم. آنها هم می‌خواستند حرفه‌ای بازی کنند. از این رو مدرسه فوتبالم طی چند سال جهانی شد... یادم می‌آید که یک بازیکن آمریکایی داشتم به نام «جان اوبراین» که از 14 سالگی به مدرسه من آمد. او را در 16 سالگی به آژاکس فرستادم و مدت هشت سال در آژاکس آمستردام و دو جام‌جهانی هم برای آمریکا بازی کرد. او یکی از بهترین شاگردان من بود، حتی تعدادی از شاگردانم هم به روسیه رفتند و در لیگ آن‌جا بازی کردند. به فورتوناسیتاد هلند چند بازیکن فرستادم و... این روند طی سال‌ها حضور در آمریکا همچنان ادامه داشت و هرگاه بازیکنی را به اروپا می‌فرستادم، احساس درونی خوبی پیدا می‌کردم.» از افشین می‌پرسیم دلیل این کارش چه بود؟ که می‌گوید: «چون آرزوی خودم بود که روزی در لیگ‌های معتبر اروپایی بازی کنم اما هیچ‌وقت موقعیتش پیش نیامد. شاید باورش مشکل باشد. همان‌طور که گفتم هدفم تنها کسب درآمد نبود. شاگردانی داشتم که حتی پولی برای ثبت‌نام در مدرسه‌ام نداشتند، یا خودم هزینه‌های‌شان را تامین می‌کردم یا دوستانی داشتم که هرساله کمکی به مدرسه فوتبال من می‌کردند. می‌دانید چرا؟ چون عشق به فوتبال در چشمان‌شان موج می‌زد؛ درست مثل نوجوانی خودم و من به خوبی با این روحیات آشنا بودم و این مسئله باعث می‌شد انرژی‌ام نسبت به گذشته بیشتر شود. البته جا دارد از کاپیتان گالکسی هم یاد کنم که شاگردم بود. «پیتر وایس» او از ده سالگی در مدرسه من الفبای فوتبال را آموخت، ضمن این‌که در المپیک 2000 سیدنی سه تن از شاگردان من در تیم المپیک آمریکا بودند.
حالا که به فوتبال ایران و به شهرستان‌های کوچک که استعدادهای بزرگی در آنها نهفته است فکر می‌کنم ، احساس می‌کنم تفکر درست و انگیزه درست را به این نوجوانان نمی‌دهیم. کاش می‌شد در ایران هم مدارس بین‌المللی تاسیس می‌شد که برای آینده فوتبال ایران مثمر ثمر خواهد بود. ما باید مارکتینگ‌مان در فوتبال صحیح باشد. آمریکایی‌ها اگر در سال‌های اخیر در قاره خودشان، به مانند مکزیک فوتبال‌شان یک سر و گردن از دیگر کشورهای این قاره بالاتر شد، به خاطر سازماندهی درست‌شان بود. آنها به درستی برنامه‌ریزی کردند و نیروهای خوبی را به فوتبال تحویل دادند تا جایی که در جام‌جهانی 2002 تیم آمریکا جزو هشت تیم برتر دنیا شد یا در جام‌جهانی 1994 اگر با برزیل روبه‌رو نمی‌شد، شاید تا نیمه‌نهایی بالا می‌آمدند در صورتی که مثل ایرانیان اصلا استعداد ندارند، بلکه تنها فوتبال را علمی فراگرفته‌اند.»
و این مدرسه هنوز هم در لس‌آنجلس دایر است؟ «نه، پس از سال 2002 مدرسه فوتبالم را تعطیل کردم چرا که در آن جا نبودم و دیگر نمی‌توانستم بر آن مدیریت داشته باشم. پس از 41سال، مدرسه فوتبالم تعطیل شد.»

حضور در تیم‌ملی
پس از پرآوازه شدن مدرسه فوتبال‌تان، فدراسیون فوتبال آمریکا از شما دعوت کرد. همین طور است؟ «استیوسمپسون که مربی تیم‌ملی آمریکا در جام جهانی 1998 بود، مربی‌ام در دانشگاه «یو.سی‌‌.ال» بود و از همان زمان ارتباط‌مان خیلی قوی شد. او تلاش مرا دوست داشت، از این رو پس از این‌که مربی تیم‌ملی شد، مرا به تیم‌ملی دعوت کرد و من دستیار او شدم اما پس از شکست مقابل ایران در جام‌جهانی 1998 که او استعفا داد، ما هم از تیم آمریکا جدا شدیم.»

رفتن به سئول

و چه شد که سر از کره‌جنوبی درآوردید؟ «طی سال‌های 1992 تا 2001، من سالی یک تا یک ماه و نیم در اروپا می‌گذراندم. بازیکنان خودم را به آن‌جا می‌بردم تا آنان در باشگاه‌های آن‌جا بازی کنند و طی این سال‌ها رابطه‌ام با آژاکس آمستردام بسیار مطلوب بود. آژاکس از دیرباز مدرسه فوتبال معروفی در تمام اروپا داشت و دارد و تفکر ویژه‌ای بر آن حاکم است. بازیکنان معروفی از این مدرسه به سراسر دنیا معرفی شده‌اند که نمونه‌اش ترکیب اصلی تیم‌ملی هلند در دو جام‌جهانی 1974 و 1978 بود و ستاره بی‌بدیل آنان یوهان کرایف که مادرش رختشوی باشگاه بود و بعدها نام پسرش را در مدرسه فوتبال آژاکس نوشت.»
کرایف را می‌شناختی؟ «او وقتی مربی بارسلون بود، به آمستردام آمد تا با آژاکس در لیگ باشگاه‌های اروپا بازی کند. من به آن بازی دعوت شدم. پس از بازی به رختکن بارسلونا رفتم و با او حرف زدم. به او گفتم زمانی که در کاسموس بازی می‌کردی و من 14 ساله بودم، بازی‌هایت را از نزدیک تماشا می‌کردم، در همان رختکن توسط مسئولان آژاکس به او معرفی شدم و باب آشنایی‌مان از آن‌جا باز شد.»

و در ادامه؟
«این رفت‌و‌آمدها به هلند باعث شد با مربیان بزرگ آن‌جا آشنا شوم. همچنین از سال 1997 من به همراه بورا میلوتینوویچ توانستیم مشخصات فوتبالیست‌ها را از لحاظ قوای بدنی، تکنیک و تاکتیک‌پذیری به رایانه انتقال دهیم و برنامه‌ریزی کنیم و به صورت تصویری به بازیکنان آموزش دهیم. همین امر باعث شد هلندی‌ها از آن استقبال کنند. به نوعی تکنولوژی را به فوتبال انتقال دادیم. در این نرم‌افزار کامپیوتری نام من هم ثبت شد و از آن‌جا بود که خیلی‌ از مربیان اروپایی با نام افشین قطبی آشنا شدند، به ویژه «گاس هیدینک» هلندی... هیدینک زمانی که به کره‌جنوبی رفت، به من پیشنهاد داد که دستیارش شوم. هیدینک از سال 2001 مربی کره‌جنوبی شد و همان‌طور که می‌دانید در جام‌جهانی 2002 تیم کره، چهارم شد.
پس از جام‌جهانی 2002 من دوباره به آمریکا بازگشتم و این بار به عنوان دستیار استیو سمپسون، در گالکسی لس‌آنجلس کار کردم. این روند ادامه داشت تا این‌که «دیک ادووکات» هلندی در سال 2005 مربی هلند شد و من و «پیم وربیک» بار دیگر دستیار او شدیم. (خواننده محترم گاس هیدینک و دیک ادووکات از مربیان معتبر هلندی هستند. هیدینک در جام‌جهانی 1998 با تیم‌ملی هلند به مقام چهارم جهان دست یافت و ادووکات در جام‌جهانی 1994 مربی هلند بوده، همچنین در جام‌جهانی 2002. ضمن این‌که ادووکات در سال 1988 آیندهوون را قهرمان لیگ اروپا کرد.) پس از جام‌جهانی 2006 هم که با وربیک رهبری کره را برعهده گرفتیم و پس از سومی آسیا، از آن تیم بیرون آمدیم.»

شش حضور متوالی
از قطبی می‌پرسیم چرا کره‌جنوبی در شش دوره متوالی جام‌جهانی، همیشه یک پای ثابت جام‌جهانی بوده، اما هیچ‌وقت جام ملت‌ها را جدی نمی‌گیرد و هیچ قهرمانی در کارنامه خود ندارد؟ که می‌گوید: «برای کره‌ای‌ها جام‌جهانی خیلی مهم است. برای آنان شاید فوتبال زیاد مهم نباشد و مثل ایرانی‌ها زیاد عشق فوتبال نباشند اما وقتی تیم کشورشان به جام‌جهانی می‌رود، کره‌ای‌ها به خاطر نام کره، فوتبال را دنبال می‌کنند. ضمن این‌که رییس فدراسیون فوتبال آنها «دکتر چون»، اندیشه‌های نویی را به فوتبال کره منتقل کرده است.
او مردی متفکر است و صاحب اندیشه‌های جدید که از کره یک فوتبال بین‌المللی ساخته است. سعی او این بوده که همیشه کره در جام‌جهانی با تمام قوا حضور داشته باشد و در جام ملت‌های آسیا با ترکیبی جوان‌تر روانه رقابت‌ها ‌شود، یعنی همیشه این‌طور بوده است. ضمن این‌که پول خوبی را هم به فوتبال کره تزریق کرده است.»

بازگشت پس از سی سال
«از سال 1356 که از ایران خارج شدم، دیگر به ایران نیامدم تا سال 1386، درست سی سال. البته قرار بود پارسال با کره برای رقابت‌های مقدماتی جام‌جهانی به ایران بیایم، اما از آن‌جا که پاسپورت ایرانی نداشتم، نتوانستم به ایران بیایم.»
از قطبی می‌پرسیم پس از علی پروین که از او در ورزشگاه‌ها با نام «سلطان» یاد می‌کردند، دیگر طی این سال‌ها هیچ مربی نتوانست به مانند شما در دل هواداران پرطرفدارترین تیم ایران، جایگاهی برای خود به دست بیاورد اما طرفداران پرسپولیس از شما به عنوان «امپراطور» یاد می‌کنند. دلیلش چه بود؟ «اولا که آنها متوجه شدند من پس از سی سال به خاطر پول به ایران نیامدم. با توجه به گذشته‌ای که از خودم گفتم، دلتنگی‌ نسبت به سرزمین مادری باعث شد به ایران بیایم. من ایران و ایرانی‌ها را دوست دارم، ضمن این‌که از معدود مربیان ایرانی بودم که توانستم در میادین بین‌المللی موفق باشم و در سه جام‌جهانی حضور داشته باشم و همچنین اخلاق و رفتارم طوری بود که توانستم در دل هواداران جای بگیرم... من همینم که می‌بینید، رک و صریح و حرفم را به راحتی می‌زنم؛ بدون رودربایستی و آخرین دلیلش هم نتیجه‌های اخیر پرسپولیس بود.»
به هر حال پس از سی سال جرقه‌ای به ذهن‌تان رسید که به ایران بیایید. از آن لحظه برای‌مان بگویید. «من دوستی ایرانی در لس‌آنجلس دارم که به فوتبال ایران علاقه زیادی دارد. او دائم به من می‌گفت که تو می‌توانی به فوتبال ایران کمک کنی. چرا به ایران نمی‌روی؟ از طرفی هرچه که سن آدم بیشتر می‌شود، دوست دارد به وطنش بازگردد؛ به جایی که به دنیا آمده و دوست دارد پیش اقوامش برگردد. به هر حال جرقه اصلی‌ را دوستم داریوش زد که تشویقم کرد به ایران بیایم.
همچنین دلم می‌خواست با توجه به تجربیاتم به ایران بیایم و از لحاظ سازماندهی به فوتبال ایران کمک کنم. امیدوارم که بتوانم چنین کاری را انجام دهم، گرچه به زمان نیاز دارم. از روزی که به ایران آمدم، خونم گرم شده، نفسم گرم شده، احساس مردم ایران را در هیچ جای دنیا نمی‌توانید ببینید، میوه‌های ایرانی، غذاهای ایرانی. دلم برای همه آنها تنگ شده بود.»










کم‌حرف اما مقتـد

# «اندرسون لوییس ده‌سوزا» متولد 27 آگوست 1977 در «سن‌ برناردو دوکامپو»ی برزیل یک فوتبالیست حرفه‌ای پرتغالی است که در جهان فوتبال او را با نام «دکو» می‌شناسند. او در تیم پرتغال و تیم باشگاهی بارسلونا توپ می‌زند و یک هافبک کلاس بالاست که شوت‌های قدرتمندی می‌زند.

«دکو» در سال 1997 و در سن 19 سالگی از یک باشگاه کم‌اهمیت برزیل به نام «کورین تیانز آلاگوآنو» به پرتغال رفت تا در باشگاه «بنفیکا»ی «لیسبون» پایتخت این کشور بازی کند. او در این تیم با هموطن خود «کاجو» هم‌بازی بود. با این‌که دکو در تمرینات خوب ظاهر می‌شد ولی مسولان بنفیکا تصمیم گرفتند او را مدتی به باشگاه دیگری به نام «الورکا» قرض دهند که او در آن تیم مدت یک فصل بازی کرد. دکو درآن فصل خیلی خوب ظاهر شد به طوری که «بنفیکا» تصمیم گرفت قرارداد او را تمدید و نام او را وارد اعضای تیم اول خود کند ولی باشگاه و نماینده بازیکنان با هم به توافق نرسیدند. مربی تیم احساس می‌کرد دکو آن‌قدر خوب نیست که ارزش نگه داشتن را داشته باشد. در نتیجه «دکو» به باشگاه «پورتو» واگذار شد و در فصل بازی‌های 99-98 در دوازده مسابقه بازی کرد و دو گل به ثمر رساند. مسولان «پورتو» از بازی دکو بی‌نهایت راضی بودند. همین موضوع سبب شد که او در زمان نقل و انتقالات زمستانی به این باشگاه فروخته شود.
سال‌های نخست حضور در پورتو نشان داد که «دکو» بازیکنی بااستعداد و مقتدر است به طوری که هواداران آن باشگاه به او لقب جادوگر(ocigam) داده بودند. دکو بازیکنی درخشان بود که بیشتر توان خود را صرف دفاع می‌کرد و در این راه از خشونت هم فروگذار نبود به همین خاطر همان‌قدر که دکو گل‌زده و یا سازنده گل بازیکن دیگری بوده به همان اندازه هم کارت زرد و قرمز دریافت کرده است. این رفتار او بارها به ضرر «پورتو» تمام شد ولی با این وجود او مهره اساسی و کلیدی تیم بود و مدت سه سال این وضعیت را حفظ کرد. همین بازی‌های تاثیرگذار سبب انتقال او به باشگاه قدرقدرت بارسلونا شد.
«دکو» تحت راهنمایی‌های «خوزه مورینیو» هدایت تیم بلندپرواز پورتو را بر عهده گرفت و بازیکن کلیدی فصل 2003-2002 شد. او در این فصل در سی بازی ده گل به ثمر رساند ولی هفده کارت زرد و یک کارت قرمز دریافت کرد. با این وجود او در «جام یوفا»ی سال 2003 یکی از بازیکنان مهم و کلیدی محسوب که موجب پیروزی تیمش برابر تیم «سلتیک» شد. سال بعد دکو به پورتو کمک کرد تا بار دیگر عنوان ملی خود را بازیابد. او در آخرین سال همکاری در پورتد جایزه pvm(باارزش‌ترین بازیکن) یوفا را به خود اختصاص داد و در همان زمان به عنوان بهترین هافبک مسابقات انتخاب شد.

بارسلونا

روز هفدهم ژوئن سال 2004 دکو به یک خبرنگار رادیویی گفت که به احتمال زیاد به تیم چلسی خواهد پیوست. او اظهار داشت صحبت‌های مبسوطی در این زمینه بین پورتو و آن باشگاه انگلیسی انجام شده ولی هنوز تصمیم نهایی اتخاذ نشده است و تنها کارهای باقی مانده برای این انتقال آزمایشات جسمی و امضای یک قرارداد رسمی با چلسی است ولی چند روز بعد به روزنامه ورزشی «اوجوگو» گفت بیشتر ترجیح می‌دهد به بارسلونا برود تا این‌که به دنبال مورینیو خودش را به چلسی برساند. در آن زمان بایرن مونیخ هم خواستار این فوتبالیست بود ولی وقتی مذاکرات با چلسی بی‌نتیجه به پایان رسید آن باشگاه هم در تصمیم خود مردد شد. بهترین پیشنهاد در آن زمان از سوی بارسلونا و با قیمت 21 میلیون یورو بود. ولی پورتو به این قیمت راضی نمی‌شد. سرانجام پس از پایان بازی‌های یورو 2004 پورتو پذیرفت با قیمت 15 میلیون یورو به علاوه کلیه حقوق مربوط به «ریکاردو کوارسما» بازیکن گوشه‌ بارسلونا، دکو را به این باشگاه واگذار کند. در بارسلونا عده‌ای پیشنهاد دادند که «دکو» در کنار و تحت‌الشعاع رونالدینیو بازی کند ولی «فرانک رایکارد» او را به عنوان هافبک حمله‌ای تیم انتخاب کرد. هر چند این اقدام ابروهای خیلی‌ها را بالا برد ولی در زمین بازی «دکو» با دانش تاکتیکی، توانایی‌های دفاعی و تلاش بی‌دریغ خود حیرت همگان را برانگیخت. در دسامبر 2004 دکو جایزه دوم بهترین بازیکن را به دست آورد. در آن سال جایزه اول نصیب آندری شوچنکو و جایزه سوم متعلق به رونالدینیو شد. دکو در سال‌های بعد نیز جوایزی همچون بهترین هافبک یوفا، جایزه توپ طلایی جام جهانی، باشگاهی فیفا و جایزه «مرد مسابقه» را از آن خود کرد.

فوریه سال 2007 خبر رسید دکو قصد دارد به یکی از باشگاه‌های انگلستان برود و باشگاه‌های لیورپول، چلسی یا منچستر یونایتد خواستار او هستند. ولی هنوز چنین اتفاقی نیفتاده و دکو همچنان در تصاحب بارسلوناست. زندگی خصوصی
دکو قبل از عزیمت به پرتغال و در زمان زندگی در برزیل با دختری به نام «سیلا» آشنا شد و مدتی بعد با او ازدواج کرد. سه سال بعد از ازدواج آنها دکو به پرتغال رفت و سیلا هم به همراه همسرش به این کشور عزیمت کرد. دکو و سیلا صاحب دو پسر به نام‌های «خوآ انریک» و «پدرو گابریل» هستند که در حال حاضر در کنار مادرشان در برزیل زندگی می‌کنند. یکی دو سال بعد از انتقال به پرتغال دکو در یک مهمانی با دختر جوانی به نام «جاکیارا» ملاقات کرد و به او علاقمند شد. این آشنایی به طلاق دکو و سیلا انجامید و سیلا به همراه دو پسرش با چشمان گریان پرتغال را ترک کرد و به کشورش برگشت. پس از این اتفاق مطبوعات برزیل به شدت از او انتقاد کردند درآوریل سال 2005 دکو و جاکیارا با یکدیگر ازدواج کردند. آن دو صاحب دختر کوچولویی به نام «یاسمین» شده‌ بودند. در جشن ازدواج دکو تمام کسانی که در طول مدت اقامتش در پرتغال با او دوست شده بودند شرکت داشتند و برای این زوج آرزوی سعادت می‌کردند. «پنیتو دوکاستا» رئیس باشگاه پورتو نیز ساقدوش داماد بود. در حالی که یاسمین هم‌اکنون سه سال دارد، دکو و همسرش در انتظار دومین فرزند خود به سر می‌برند.

رسوایی

وقتی خبر انتقال احتمالی «دکو» به باشگاه‌های انگلیس منتشر شد، اخبار جانبی دیگری نیز انتشار یافت. از گوشه و کنار شنیده می‌شد که دکو به این دلیل می‌خواهد خود را به انگلیس برساند که یک معشوقه اسرارآمیز در آنجا دارد و به همین دلیل است که سفرهای زیادی به لندن می‌کند. کار به جایی کشید که فیلم ویدئویی از او و آن دختر مرموز و بی‌نام و نشان به دست مردم افتاد ولی دکو و همسرش تمام این اخبار را تکذیب کردند و دکو اعلام کرد هرگز نمی‌تواند فکرش را هم بکند که به همسر دوست‌داشتنی‌اش خیانت کند.
با این حال خیلی از مطبوعات حتی مطبوعات پرتغال بارها اشاره کردند که دکو نمی‌تواند الگوی خوبی برای جوانان کشورش باشد.

دکو فروشی نیست
پس از پایان فصل گذشته بازی‌ها شایعات بسیاری حول‌‌ و حوش انتقال دکو به گوش می‌رسید و گفته می‌شد مسولان بارسلونا به خاطر این‌که در فصل گذشته از بازی او ناامید شده‌اند قصد دارند او را کنار بگذارند. ولی «لاپورتا» رئیس این باشگاه سرانجام اعلام کرد مرد پورتویی آنها هیچ جایی نمی‌رود و در اسپانیا خواهد ماند. او در مصاحبه‌ای خیلی محکم گفت:« دکو فروشی نیست. او بازیکنی است که روحیه مثبت به بازیکنان تیم می‌دهد و ما به هیچ وجه او را نمی‌فروشیم.» دکو عکس‌العمل مثبتی به این سخنان «لاپورتا» نشان داد و گفت:« این سخنان مرا خوشحال کرد. من همیشه گفته‌ام بازیکن حرفه‌ای هستم که اینجا را ترک کرده‌ام چون عاشق بارسلونا هستم ولی زندگی جریان دارد و اوضاع همیشه یک جور نمی‌ماند. بالاخره روزی فرا خواهد رسید که بارسلونا دیگر مرا نخواهد اما ظاهرا آن روز، امروز نیست.»
مسی بهترین است دکو علاقه خاصی به «لیونل مسی» دارد. از نظر او مسی لیاقت آن را دارد که برنده جایزه توپ طلایی شود و می‌گوید مسی بهترین فوتبالیست دنیاست. هر چند که «کاکا» در فصل گذشته خیلی خوب کار کرد ولی من مسی را به او ترجیح می‌دهم. او حیرت‌انگیز است. همه هم‌تیمی‌هایش می‌گویند او بهترین بازیکن سال می‌شود. دکو درباره رونالدینیو هم نظراتی دارد و می‌گوید او با هیچ‌یک از بازیکنان مشکل ندارد :«هواداران ما با او هیچ مشکلی
ندارند. همه دوستانش هم عاشقانه از او حمایت می‌کنند. مربی ما می‌گوید او انسان والایی است. رونالدینیو متعلق به بارسلوناست. مطبوعات، زیادی به پروپای او می‌پیچند. نمی‌فهمم چرا این‌قدر علاقه دارند به زندگی خصوصی او بپردازند. به نظر من این اصلا عقلانی نیست. کوتاه از دکو دکو یک فوتبالیست برزیلی با 174سانتی‌متر قد و 73 کیلوگرم وزن است و عاشق بارسلونا و کشور پرتغال می‌باشد. او پرتغال را وطن خود می‌داند. او در اولین حضور خود در تیم ملی پرتغال که برابر کشور برزیل انجام شد گل زد و سبب شد پرتغال بعد از گذشت سال ها (یعنی از جام جهانی 1966) بار دیگر برابر برزیل پیروز شود.
دکو پدر سه فرزند است و در انتظار چهارمین فرزند خود به سر می‌برد. دو پسر اول او از همسر اولش و دخترش یاسمین از همسر فعلی‌اش «جاکیارا» است. او در سال 2006 به عنوان بهترین فوتبالیست اسپانیا انتخاب شد. او یکی از معدود بازیکنانی است که در دو باشگاه مختلف لیگ قهرمانی یوفا را برد. القاب دکو در باشگاه پورتو «جادوگر» و «سوپر دکو» بودند. این القاب را هواداران پورتو به او می‌دادند.
دکو نخستین بازیکنی است که در دو باشگاه مختلف جایزه بهترین هافبک یوفا را به دست آورد. درباره دکو می‌گویند: لیونل مسی:«دکو زیاد حرف نمی‌زند ولی وقتی حرف می‌زند همه گوش می‌کنند.»
مورینیو: «دکو کلاس دنیاست.» فیلیپو مربی برزیلی:«فکر می‌کنم بزرگترین اشتباه زندگی من این بود که وقتی در برزیل بودم با دکو قرارداد نبستم ولی الان که در پرتغال مربی‌گری می‌کنم از این بابت خوشحالم.» فرانک رایکارد:«دکو فشارسنج تیم ماست. وقتی رو فرم باشد کیفیت بازی ما را بالا می‌برد و وقتی وضعیت مساعدی نداشته باشد تمام تیم ضعیف بازی می‌کنند.»
مارتین اونیل مربی سابق باشگاه سلتیک:«او بازیکن بزرگی است. احمقانه است کسی او را دست‌کم بگیرد.» یک مجله ورزشی استرالیایی:«شاید دکو شبیه به پسربچه‌های سردرگم در فیلم‌های خنده‌دار ژاپنی باشد ولی او باهوش، دقیق، سرسخت، متکبر و یک پاسور فوق‌العاده است.»











پاس گل کیا در تساوی اینتراخت

دومین روز از هفته شانزدهم رقابت های فوتبال بوندس لیگا با پیروزی ارزشمند هانوفر برابر وردربرمن و توقف بایرن مونیخ، اینتراخت و هامبورگ پیگیری شد.

به نقل از مهر، در یکی از دیدارهای شنبه شب، در ورزشگاه کومرتزبانک آره نا هم تیم فوتبال اینتراخت فرانکفورت مقابل میهمانش شالکه به تساوی 2 بر 2 رضایت داد. توسکی در دقیقه 49 و آماتیدیس در دقیقه 82 برای اینتراخت گلزنی کردند و وسترمن در دقایق 77 و 89 هر دو گل شالکه را به ثمر رساند.

در این دیدار که مهدوی کیا از ابتدای بازی برای تیمش به میدان رفت، در دقیقه 82 زمینه ساز گل دوم تیمش شد. ضمن اینکه این بازیکن ایرانی در دقیقه 79 از داور مسابقه کارت زرد دریافت کرد و در دقیقه 83 جای خود را به تورک داد.

همچنین تیم فوتبال هانوفر موفق شد در ورزشگاه آ.وی.دی آره نا با نتیجه 4 بر 3 برابر میهمان قدرتمند خود وردربرمن پیروز شود تا 3 امتیاز ارزشمند را در این دیدار کسب کند.

هانکه در دقایق 13، 21 و 77 و فرانک بومن 20- گل به خودی برای هانوفر گلزنی کرد و روزنبورگ در دقایق 10 و 54 و دیه گو در دقیقه 41- پنالتی گلهای وردربرمن را به ثمر رساندند. همچنین وحید هاشمیان در دقیقه 85 به جای سرجیو پونته وارد زمین مسابقه شد.

درسایر مسابقات شنه شب نتایج زیر بدست آمد:

* بایرن مونیخ صفر - دویسبورگ صفر

* هامبورگ صفر - کوتبوس صفر

* بوخوم 2 - کارلسروهه 2

* اشتوتگارت 3 - ولفسبورگ یک(در این دیدار دژاگه از دقیقه 64 به جای یوسوئه وارد زمین مسابقه شد)

هفته شانزدهم رقابت های بوندس لیگا عصر امروز با برگزاری 2 دیدار زیر به پایان می رسد:

* بایرلورکوزن - هانزاروستوک

* نورنبرگ - هرتابرلین

جدول رده بندی:

1- بایرن مونیخ 35 امتیاز

2- وردربرمن 33 امتیاز

3- هامبورگ 31 امتیاز

4- بایرلورکوزن 27 امتیاز(یک بازی کمتر و تفاضل گل 16+)

5- هانوفر 27 امتیاز(تفاضل گل 3+)

..............................

16- دویسبورگ 12 امتیاز

17- نورنبرگ 12 امتیاز(یک بازی کمتر)

18- کوتبوس 12 امتیاز

حمایت مدیران سایپا از دایی

سخنگوی باشگاه سایپا گفت: هیأت مدیره تا اطلاع‌ثانوی از دایی حمایت می‌کند و بحث تغییر در کادر فنی صحت ندارد.

سعید تقی‌زاده در گفتگو با فارس، اظهار داشت: تغییر در کادر فنی کذب محض است. هیئت مدیره تا اطلاع‌ثانوی از علی دایی حمایت خواهد کرد. تا زمانیکه مدیران به این نتیجه نرسند که تغییر مربی بهترین راه حل است، چنین کاری را انجام نمی‌دهند.

وی افزود: تغییر مربی آخرین راه است. تا می‌توان با راهکارهای بهتر، اصولی‌تر از بحران عبور کرد، به سراغ راه‌های خطرناک نخواهیم رفت.

سخنگوی سایپا در خصوص اینکه چه راهکارهایی برای عبور از بحران در سایپا در نظر گرفته شده است، عنوان کرد: تا از بحران خارج نشویم، صحبت از انجام این راهکارها بی‌فایده است. باید این راه‌حل‌ها نتیجه‌اش را در عمل نشان دهد. در ادامه راه، استراتژی خود را تغییر داده‌ایم تا هم دایی را حفظ کنیم و هم تیم به مکان بهتری برسد.

تقی‌زاده در خصوص زمان تشکیل جلسه هیأت مدیره سایپا گفت: در این هفته مدیران باشگاه جلسه‌ای نخواهد داش

کریمی: قطبی وارد حاشیه نشود

سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران گفت: در دیدار با ذوب‌آهن فوتبال دگرگون شده‌ای را به نمایش گذاشتیم.

فیروز کریمی در گفتگو با ایسنا، درمورد دیدار با ذوب آهن اظهار کرد: بازی خوبی بود. به هر حال بازی با ذوب‌آهن شروع کار ما بود و خوشبختانه خدا هم در این دیدار به ما نظر کرد. در این دیدار استقلال و ذوب‌آهن بازی پایاپایی را به نمایش گذاشتند اما موقعیت‌های صد در صد ما بیشتر از حریف بود. با این حال مقابل ذوب‌آهن متحول شده کار دشواری پیش رو داشتیم و در این بازی ذوب‌آهن نشان داد که حضور دکتر ذوالفقارنسب تاثیر خودش را گذاشته است. هر چند که بازیکنان ما هم با تجربه‌تر عمل کردند.

وی مشکل اصلی استقلال تا پیش از بازی با ذوب‌آهن را مشکلات روحی عنوان کرد و افزود: ما مشکلات روحی زیادی داشتیم اما در دیدار با ذوب‌آهن با وجود این که سه، چهار بازیکن اصلی‌مان را نداشتیم فوتبال دگرگون شده‌ای را به نمایش گذاشتیم و کسب سه امتیازی از میدان سخت ذوب‌آهن کار آسانی نبود. در مجموع بازیکنان ما خوب کار کردند و به نحو احسن اهداف تاکتیکی ما را در زمین پیاده کردند و نکته امیدوار کننده استحکام خط دفاعی‌مان در این بازی بود. با این حال ما هفته به هفته و بازی به بازی بهتر می‌شویم و از شروع نیم فصل دوم باید درباره‌ بازی‌های استقلال و نتایج‌اش قضاوت کنید.

کریمی درمورد قضاوت محسن ترکی در این بازی نیز گفت: داور عملکرد خوبی داشت. تنها مساله‌ای که وجود داشت تعداد کارت‌های زردی بود که به بازیکنان دو تیم داد اما در مجموع ترکی بسیار خوب و عادلانه قضاوت کرد و با مربیان هم با خوشرویی رفتار کرد.

سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران درپایان در مورد اظهار نظر هفته پیش "قطبی" که گفته بود بهتر است کریمی کمتر حرف بزند و به وضعیت تیم‌اش برسد، گفت: برای قطبی آرزوی موفقیت دارم. وی مربی بسیار خوبی است و در مدت کوتاه حضورش در پرسپولیس تاثیرگذار بوده و این نشان دهنده توانایی‌های این مربی است. امیدوارم که قطبی تحت تاثیر مصاحبه‌های خیالی بعضی از روزنامه‌ها قرار نگیرد و وارد حاشیه نشو

تست دوپینگ سرزده از ملی پوشان

دکتر علی طاهری خبر از حضور نمایندگان آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ در اردوهای تیم‌های ملی در هفته گذشته داد.

دبیر ستاد ملی مبارزه با دوپینگ و مسوول کنترل دوپینگ فدراسیون کشتی، در این مورد به ایسنا گفت: هفته‌ گذشته میزبان نمایندگان سوئدی "وادا" بودیم که از محل تمرین و مراکز تمرینی کشتی‌گیران و برخی رشته‌های دیگر بازدید به عمل آوردند.

وی ادامه داد: آنها مکان‌یابی مناسبی را انجام دادند و لیستی از ورزشکاران بین‌المللی‌مان را تهیه کردند که این احتمال می‌رود، برای نمونه‌گیری خارج از مسابقه به زودی به صورت سر زده به ایران بازگردند.

طاهری در پاسخ به این سوال که آیا تنها ورزشکاران المپیکی مورد هدف هستند، گفت: کنترل ورزشکاران المپیکی پررنگ‌تر است اما، تنها آنها مد نظر نیستند بلکه تمام ورزشکاران بین‌المللی مورد نظر قرار دارند.

دبیر ستاد ملی مبارزه با دوپینگ در پایان خبر از نمونه‌گیری در فینال لیگ و مسابقات انتخابی داد و گفت: در مسابقات فینال لیگ نمونه‌گیری خواهیم کرد که قسمتی از آن هدفمند بوده و نفرات برنده برخی اوزان مورد آزمایش قرار می‌گیرند اما، در قسمتی دیگر حتی از نفرات بازنده هم به صورت اتفاقی نمونه‌گیری می‌شود. در اینجا هم تاکید می‌کنم که هر گونه امتناع به معنای ارتکاب و مصداق دوپینگ خواهد بود.

جایزه فیلم کمدی برای کریمی

در اولین جشنواره فیلم کمدی «گل آقا» از فیروز کریمی سرمربی استقلال تقدیر شد!

به نقل از ایسنا ، در مراسمی که شب گذشته و با حضور محمدرضا جعفری جلوه معاون امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد و جمعی از هنرمندان برگزار شد از فیروز کریمی به خاطر نشاندن خنده بر لبان مردم تقدیر شد.

پیش از این بخش، کلیپی از صحبت‌های طنزگونه کریمی در گفت‌وگو با شبکه‌های تلویزیونی پخش شد و پس از آن از او تقدیر شد. با این حال کریمی به دلیل بازی استقلال برابر ذوب آهن در این مراسم غایب بود.

علیرضا خمسه درباره دلیل تقدیر از کریمی گفت: "ما به دنبال کشف چهره‌های دیگری به جزء اهالی سینما بودیم که خنده بر لبان مردم می‌نشاندند و فیروز کریمی به خوبی با هوشمندی زمینه کاری‌اش را با کمدی پیوند زده است و امیدواریم در حوزه‌های دیگر شاهد این اتفاق باشیم.

ایست قلبی وزنه‌بردارخوزستانی

وزنه‌بردار خوزستانی تیم ملی‌حفاری اهواز پس از 24 روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ صبح روز شنبه در بیمارستان گلستان اهواز درگذشت.

به نقل از ایسنا، محسن محمدی وزنه‌بردار دسته 69 کیلوگرم تیم ملی حفاری اهواز که 16 آبان‌ماه در مسجدسلیمان در حین تمرین با وزنه 130 کیلوگرمی از ناحیه گردن دچار مصدومیت شدید شد، پس از چندین روز بستری در بیمارستان گلستان اهواز به ‌دلیل ایست قلبی ساعت 6 صبح روز شنبه دار فانی را وداع گفت.

به گفته‌ شاکر کرم‌زاده مربی این وزنه‌بردار، محمدی 23 ساله در حین تمرین با وزنه 130 کیلوگرمی بوده که به‌دلیل عدم هماهنگی بین حرکات در اجرای حرکت یک ضرب، وزنه با گردن وی برخورد کرده و باعث جابجایی دو مهره‌ی گردنش شده است.

زندی و تیم ارتس گبیرگه آئوه


"فریدون زندی" همچنان در حال گفتگو با سران باشگاه ارتس گبیرگه آئوه است.

به نقل از ایسنا، فریدون زندی بازیکنان تیم ملی ایران که ماه‌هاست برای هیچ تیمی بازی نکرده و در حال گفتگو با تیم ارتس گبیرگه آئوه از تیم‌های حاضر در بوندس‌لیگای دو است.

سران این باشگاه آلمانی هم علاقه‌مندی خود را برای جذب این بازیکن که تجربه بازی در تیمی همچون کایزرسلاترن را دارد، نشان داده‌اند.

سرمربی این تیم با اشاره به تجربه زندی در رقابت‌های باشگاهی آلمان گفت:« ما در حال حاضر در تیم‌مان کمبود بازیکنان بازی‌ساز داریم. ما پس از آسیب دیدگی هانسن در ابتدای فصل بازیکن بازی‌ساز دیگری نداریم. اما زندی بازیکنی است که تجربه بازی در تیم‌هایی مانند لوبک، کایزرسلاترن و کوبلنس را دارد و او می‌تواند بازیکن مفیدی برای ما باشد».

مقامهای تیم آ.ث میلان تا کنون(داخلی و خارجی)

ز تیم میلان اولین قهرمانی خویش را در سال 1901 جشن گرفت. از همان ابتدا ، میلان طرفداران بسیاری را جذب کرد. میلانیها در سالهای 1906- 1907 و 1951 دست یافتند. راه راه پوشان روسونری با کسب 13 عنوان قهرمانی دیگر در باشگاههای ایتالیا درسالهای 1955- 1957- 1959 – 1962- 1968- 1979- 1988- 1992- 1993- 1994- 1996 و 1999 و 2003همچنین با چهار قهرمانی جام حذفی در سالهای 1967- 1972- 1973 و 1977 و پنج سوپر جام ایتالیا در سالهای 1988- 1992- 1993- 1994و 2003 از پرافتخار ترین تیمهای ایتالیا محسوب می شوند.
اوج قدرت آث میلان را می توان در اواخر دهه 80 میلادی و اوایل دهه 90 میلادی مشاهده نمود
میلان در سالهای 1963-1969- 1989- 1990- 1994و2003 به جام باشگاههای اروپا نیز دست یافته است و به لطف بازیکنان طراز اول و مربی توانمند خود سه سوپر جام اروپا در سالهای 1989- 1990 و 1995 را فتح کرده است.
از جمله افتخارات این تیم فتح سه جام بین قاره ای در سالهای 1969-1982 و 1990 و نیز یک جام متیروپا درسال 1982 است. اینک تیم آث میلان از نظر کسب قهرمانی و جام در مسابقات اروپایی و جهانی یکی از پرافتخارترین تیمهای جهان فوتبال محسوب می شود.